سلطان سلیمان
کارشناس مسائل سیاسی لبنان و حوزه بین الملل
مترجم : علی منتظری*
جهان با احتیاط و انتظار فراوان، چشم به نتیجه مذاکرات ایران و آمریکا دوخته است که فردا (شنبه) در سلطنت عمان برگزار خواهد شد. در این مذاکرات، طرف ایرانی توسط وزیر امور خارجه، عباس عراقچی نمایندگی میشود و طرف آمریکایی توسط فرستاده ویژه ریاستجمهوری به خاورمیانه، استیو ویتکوف.
این دیدار، هرچند از طریق میانجی عمانی برگزار میشود، نخستین دیدار از نوع خود بین ایران و دولت رئیسجمهور دونالد ترامپ بهشمار میرود. ترامپ پیشتر در دوره اول ریاستجمهوریاش (۲۰۱۸) توافق هستهای را که دولت سلفش باراک اوباما با ایران به دست آورده و توسط گروه ۵+۱ در سال ۲۰۱۵ امضا شده بود، لغو کرد.
هر یک از طرفین چه در چنته دارند و با چه نیت و هدفی وارد این دور از مذاکرات میشوند؟
از طرف آمریکا؛ استیو ویتکوف به عمان میآید با درکی از فزونی قدرت ناشی از ضربات سنگینی که به محور مقاومت ــ که تحت رهبری و حمایت ایران قرار داشت ــ وارد شده و همراه با آن توازن بازدارندگی و معادله «وحدت جبههها» از بین رفته است. یا به تعبیر آمریکایی، قطع دستان ایران در منطقه. این موارد شامل میشود:
1. نابودی نفوذ ایران در سوریه و خارج کردن کامل آن از کشوری که طی ۴۵ سال گذشته حدود ۵۰ میلیارد دلار برای حمایت از نظام پیشین آن سرمایهگذاری کرده بود، همچنین کاشتن بذر بیاعتمادی میان ایران و روسیه در نتیجه وقایع سوریه.
2. وارد کردن ضربات بسیار سخت به حزبالله بهعنوان گوهر تاج قدرت منطقهای ایران، از طریق از بین بردن بیشتر رهبران نظامی مقاومت، از جمله دبیرکل حزب، شهید سید حسن نصرالله و جانشینش شهید سید هاشم صفیالدین، و نیز ویران کردن زیرساختها و مناطق مسکونی وسیعی از محیط اجتماعی حامی مقاومت، به ویژه در جنوب لبنان و ضاحیه جنوبی بیروت. بازسازی این مناطق نیز به عنوان شرطی آمریکایی ـ اسرائیلی و مشروط به خلع سلاح مقاومت مطرح شده است.
3. وارد آوردن ضربات سخت و عمیق به مقاومت فلسطین، متحد ایران در نوار غزه، از طریق ترور اکثر رهبران سیاسی و نظامی آن از جمله رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس، شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر این جنبش در نوار غزه، شهید یحیی السنوار، و مسئول نظامی جنبش در نوار، شهید محمد الضیف. افزون بر آن، نسلکشی ساکنان غزه و تخریب بیش از ۸۰ درصد از ساختمانهای مسکونی، بههمراه نابودی زیرساختها، بیمارستانها، اماکن مذهبی، دانشگاهها و مدارس، و بهرهبرداری از این وضعیت برای مطرح کردن طرح کوچاندن ساکنان غزه به کشورهای همسایه یا دوردست.
4. وارد کردن ضربهای سخت به نیروهای عراقی همپیمان ایران؛ اگرچه این ضربه به هیچوجه با شدت ضربات واردشده به مقاومت در فلسطین و لبنان قابل مقایسه نیست، اما این فشارها با هدف زمینه سازی سیاسی برای تحویل سلاح این نیروها به دولت عراق یا با شعار «بیطرف سازی عراق» در برابر درگیری احتمالی ایران و آمریکا انجام میشود.
5. تداوم حملات هوایی آمریکا، بریتانیا و اسرائیل به جنبش انصارالله یمن، که متحد قابلاعتماد ایران است.
6. ادامه محاصره اقتصادی و مالی خفهکننده علیه ایران که طی دههها ادامه داشته و موجب مشکلات شدید برای اقتصاد و مردم ایران شده است، همراه با تهدید به حمله نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران ــ حملهای که ممکن است کشورهای دیگری مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان نیز به بهانه «تخریب تأسیسات هستهای» در آن مشارکت کنند، اما در حقیقت هدف اصلی آن سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است؛ درست مانند آنچه در سال ۲۰۰۳ با رژیم صدام حسین در عراق رخ داد، زمانی که آمریکا به بهانه داشتن سلاحهای کشتار جمعی به آن کشور حمله کرد، و بعداً مشخص شد که این بهانه ساختگی بود و توسط دستگاههای اطلاعاتی آمریکا ساخته و پرداخته شده بود.
اما طرف ایرانی، طبق معمول خود، در تلاش است هر بحران را به فرصتی تبدیل کند. هرچند ابزارهای چندانی در دست ندارد، اما به خوبی میداند که تصمیم گیری برای آغاز جنگ علیه سرزمین فارس کار سادهای نیست. چرا که این کشور گسترهای وسیع با مساحتی بیش از ۱.۶۴ میلیون کیلومتر مربع دارد، دارای کوههایی با ارتفاع بیش از پنج هزار متر از سطح دریاست و جمعیتی بیش از هشتاد و پنج میلیون نفر را در خود جای داده است.
افزون بر این، ایران توسط بیش از پنجاه پایگاه نظامی آمریکایی در کشورهای همسایه احاطه شده که در آنها دهها هزار سرباز آمریکایی مستقر هستند؛ همچنین دو ناو هواپیمابر آمریکایی در منطقه نزدیک به ایران حضور دارند که هر یک بیش از پنج هزار نیروی نظامی و صدها هواپیمای جنگی از مدلهای مختلف را در خود جای دادهاند.
بنابراین، مذاکرهکننده ایرانی با این دیدگاه وارد نشست عمان میشود که:
1. از هزینههایی که پیشتر به طور پیوسته در سوریه انجام می داد و به نوعی بر بودجه عمومی کشور تاثیر می گذاشت ، رهایی یافته است. به عبارتی، در حال تبدیل این مشکل به فرصتی است.
2. یک فتوای شرعی قدیمی ولی به روز شده از سوی رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله سید علی خامنهای، مبنی بر حرمت تولید سلاح هستهای با خود دارد. این فتوا در نظام مبتنی بر نظریه ولایت فقیه اهمیت زیادی دارد. بر اساس این فتوا، مذاکره کننده ایرانی میتواند با انعطاف پذیری زیادی در مسیر دستیابی به توافقی درباره نحوه نظارت بر برنامه هستهای ایران گام بردارد، به شرط آن که طرف آمریکایی حق ایران در دستیابی به فناوری هستهای برای اهداف صلحآمیز را به رسمیت بشناسد.
3. اتحاد با روسیه و چین، که زمینهسازی آن از طریق نشست سهجانبهای در مسکو انجام شده است؛ نشستی که در آن حمایت از ایران در مذاکراتش با آمریکا تحت سقف عدم دستیابی به سلاح هستهای تأکید شد.
4. با وجود ضربات سنگینی که متحدان ایران در لبنان، فلسطین و عراق متحمل شدهاند، ایران هنوز تمام ابزارهای قدرت خود را از دست نداده است. ساده انگارانه است کسی یا قدرتی فکر کند که متحدان و هم پیمانان ایران در منطقه به کلی قدرت خود را از دست داده اند و یا نسبت به بازسازی قدرت از دست رفته اقداماتی نکرده اند و لذا این متحدان طی ماههای اخیر تلاش کردهاند تا توان خود را بازیابی کنند و بدون شک برای تثبیت این روند به زمان بیشتری نیاز دارند. از سوی دیگر، مذاکرات میتواند همین فرصت زمانی مورد نیاز را برایشان فراهم آورد؛ چرا که کسی انتظار ندارد مذاکرات تنها در نشست روز شنبه به پایان برسد.
5. ایران معتقد است وجود این تعداد از پایگاههای نظامی آمریکا در اطرافش و همچنین حضور نظامی در خلیج فارس، تنها تهدید نیست بلکه یک فرصت نیز به شمار میرود؛ چرا که این پایگاهها به سختی در برابر موشکهای مخرب و پرقدرت ایران قابل محافظت هستند. افزون بر این، تجربه رویاروییهای انصارالله یمن با ناوهای آمریکایی، نمونهای است از آن چه ممکن است در صورت ورود مستقیم ایران به چنین درگیریهایی و با قدرت آتش پرقدرتش ، رخ دهد.
همچنین، این احتمال وجود دارد که کشورهای خلیجی میزبان پایگاههای آمریکایی (که شامل تمامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس میشود) در صورت استفاده از این پایگاهها برای حمله به ایران (حتی از طریق حریم هواییشان) هدف حملات موشکی ایران قرار گیرند؛ موضوعی که میتواند پیامدهای منفی نه تنها برای امنیت و ثبات منطقه بلکه برای امنیت اقتصادی جهانی نیز بههمراه داشته باشد.
6. توانایی ایران برای بستن تنگه بابالمندب و تنگه هرمز، که قطعاً تأثیرات منفی زیادی بر اقتصاد جهانی خواهد گذاشت.اگر فقط همین یک فرض را در نظر بگیریم ، دست برتر ایران در هرگونه برخورد نظامی در منطقه را در برابر آمریکا نشان می دهد.
و اما درباره دیدار اخیر دونالد ترامپ و نخستوزیر “اسرائیل” بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید چه میتوان گفت؟
بر اساس گزارش رسانههای اسرائیلی، نتیجه این دیدار مطابق با انتظارات نتانیاهو نبوده است؛ بلکه این رسانهها به اتفاق، نتیجه دیدار را شکستی سنگین برای نتانیاهو توصیف کردند. نتانیاهو نتوانست ترامپ را قانع کند که تعرفه ۱۷ درصدی تحمیلشده بر “اسرائیل” را کاهش دهد.
ترامپ نیز در پاسخ به او گفته است: «آمریکا هر سال چهار میلیارد دلار به اسرائیل کمک میکند، بنابراین حق اعتراض به تعرفهها را نداری.» همچنین از او خواسته است که جنگ در غزه را پایان دهد و به دستاوردهای فعلی بسنده کند.
مهمتر از همه، ترامپ ،نتانیاهو را از برگزاری مذاکرات آمریکا و ایران که قرار است شنبه آینده در سلطنت عمان برگزار شود، مطلع کرده است. رسانههای اسرائیلی نیز نشانهی تنش در این دیدار را لغو کنفرانس مطبوعاتیای دانستند که قرار بود پس از پایان دیدارشان در کاخ سفید برگزار شود.
اما آنچه میتوان بهعنوان نقاط اشتراک میان دو طرف مذاکرهکننده (آمریکا و ایران) برداشت کرد، این است که هر دو به دنبال راهحل نظامی نیستند. رئیسجمهور ترامپ آشکارا اعلام کرده که قصد دارد به تمام جنگهای نظامی پایان دهد و اگر فرصتی برای عبور از بحران با ایران بدون جنگ فراهم شود، بسیار خرسند خواهد بود.
در مقابل، طرف ایرانی نیز تنها به اعلام مخالفت با جنگ بسنده نکرده، بلکه براساس اعلام برخی خبرگزاری های ایرانی و بین المللی در پیامی که ایران، به دولت آمریکا فرستاده، مشوقهایی نیز ارائه شده است؛ از جمله گشودن بازار ایران به روی سرمایهگذاریها و شرکتهای آمریکایی ــ چیزی که بیش از هر چیز دیگری ترامپ را وسوسه میکند البته برای چنین امری ضروری است که تحریم های اقتصادی علیه ایران برداشته شود و این می تواند هوشمندی طرف ایرانی را در مذاکرات نشان دهد.
بر این اساس، همین که دو طرف بر سر اصل مذاکره به توافق رسیدهاند، بهمنزله طی کردن بخش قابل توجهی از مسیر به سوی توافق نهایی است. آنچه قرار است فردا، شنبه، رخ دهد، آغاز شکستن یخ روابط و تلاش برای ساختن پلهای اعتماد در چارچوب مذاکرات و مصالح دو طرف است. به احتمال زیاد، نتیجه این نخستین نشست مثبت خواهد بود و زمینه را برای مذاکرات مستقیم آینده فراهم میکند.
این مسیری است که بیشک بر چهره کلی منطقه تأثیر خواهد گذاشت… وإن غداً لناظره قریب … و فردا نزدیک است و منتظر نتایج این مذاکرات خواهیم بود تا تصوری دقیق تر از آینده روابط ایران و آمریکا ارائه دهیم.
ملاحظه : انتشار این مقاله لزوما به معنای پذیرش همه دیدگاه های نویسنده از سوی عصر ایران نیست. به نظر میرسد انتشار دیدگاه های متفاوت دیگران که بسیای از آنها حامی مقاومت در منطقه هستند نیز، می تواند مسئولان امر را برای تصمیم گیری در سطح سیاست خارجی، یاری رساند تا تصور بهتری از شرایط منطقه به دست آورند.
*منبع : سایت www.180post.com