آخرین اخبار, وبگردی, ورزشی

مارادونا و افسوس‌های ما…

احمد فرتاش- چهار سال از درگذشت دیه‌گو مارادونا سپری شد و امروز وارد پنجمین سال فقدان ابدی او شدیم. در این چهار سال، در فضای مجازی به قدری ویدئوهای درخشش مارادونا در ناپولی و تیم ملی آرژانتین را دیده‌ایم که انگار هنوز در دهه ۱۹۸۰ هستیم و مارادونا هم زنده است.

درباره دیه‌گو مارادونا تا صد سال دیگر هم می‌توان نوشت، بی‌آنکه نوشته‌های نویسندگان تکراری شود. او قطعا بزرگترین ژنرال در تاریخ فوتبال بود. علاوه بر این شخصیت خاص و زندگی پرماجرایش، کششی پایان‌ناپذیر را برای نوشتن و خواندن درباره او ایجاد می‌کند.

در چهار سالی که بی مارادونا گذشته، لیونل مسی بالاخره فاتح جام جهانی شد و دو بار هم کوپا آمریکا را فتح کرده و بسیاری را مجاب کرده که بهترین بازیکن تاریخ فوتبال خود اوست نه دیه‌گو مارادونا یا پله.

افتخارات مسی در دنیای فوتبال بیشتر از مارادونا است. مسی از پله هم تقریبا پرافتخارتر است. اگرچه تفاوت تعداد قهرمانی‌های پله و مسی در جام جهانی، با فهرست‌کردن افتخارات جزئی مسی به راحتی قابل جبران نیست.

اما فوتبال چیزی فراتر از کسب افتخار است. یعنی بهترین فوتبالیست لزوما پرافتخارترین فوتبالیست نیست. ولی این نکته هم مسلم است که بین این سه نفر، مسی و مارادونا و پله، به راحتی نمی‌توان گفت کدامشان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال بوده. هر نظری که بدهیم، باز انگار خیالمان راحت نیست که درست گفته‌ایم و مو لای درز حرفمان نمی‌رود.‌

درباره مارادونا، همه دوستدارانش چند افسوس بزرگ دارند. نخست اینکه، چرا سزار منوتی او را به دلایل غیرفنی از تیم ملی خط زد و به جام جهانی ۱۹۷۸ نبرد. اگر منوتی چنین کاری نکرده بود، مارادونا دو بار فاتح جام جهانی می‌شد.

دومین افسوس این است که چرا داور بازی فینال جام جهانی ۱۹۹۰، آلمان را با آن پنالتی به شدت مشکوک قهرمان جهان کرد. امروز که آن صحنه را مجددا تماشا می‌کنیم، احتمال پنالتی بودنش حتی کمتر از قبل به نظر می‌رسد.

اگر آن بازی با پنالتی دقیقه ۸۶ به سود آلمان تمام نمی‌شد، آرژانتین در وقت اضافی باید ده‌نفره مقابل آلمان مقاومت می‌کرد تا کار به ضربات پنالتی پایان بازی بکشد. آرژانتین با گلر فراموش‌نشدنی‌اش، سرجیو گویکوچه‌آ، شانس زیادی برای پیروزی در ضربات پنالتی داشت. اگرچه آلمان تا به حال هیچ وقت در جام جهانی در ضربات پنالتی مغلوب نشده.

سومین افسوس برمی‌گردد به جام جهانی ۱۹۹۴. جایی که مارادونا را به اتهام دوپینگ کنار گذاشتند تا – مطابق نظر بسیاری از مردم جهان – شانس قهرمانی برزیل بیشتر شود.

آن سال آخرین سالی بود که ژائو هاوه‌لانژ برزیلی رئیس فیفا بود. او پس از جام جهانی ۱۹۷۰ به ریاست فیفا رسید و در دوران حکمرانی ۲۴ ساله‌اش بر این نهاد مهم، برزیل هیچ وقت قهرمان جهان نشد.

دوستداران میلیونی مارادونا در سراسر جهان معتقد بودند حذف مارادونا از جام جهانی، کمک هاوه‌لانژ به تیم ملی برزیل بود برای اینکه برزیلی‌ها که حتی با زیکو و یارانش هم نتوانسته بودند قهرمان جهان شوند، با دونگا و یارانش قهرمان شوند و هاوه‌لانژ بالاخره یکبار هم کاپ قهرمانی را به کاپیتان تیم ملی کشورش تقدیم کند.

نکته‌ای که بدبینی نسبت به هاوه‌لانژ و فیفا را بیشتر کرد، این بود که هاوه‌لانژ پس از حذف مارادونا و اتمام مرحله گروهی مسابقات، گفت اگر آرژانتین به فینال برسد، شاید مارادونا اجازه بازی‌کردن پیدا کند.

اگر مارادونا واقعا بابت دوپینگ از جام کنار گذاشته شده بود، چرا باید در فینال بازی می‌کرد؟ چون فینال برزیل و آرژانتین بدون حضور مارادونا لطفی نداشت. قهرمانی مقابل آرژانتین، در حالی که مارادونا به شکل مشکوک و سوال‌برانگیزی از جام کنار گذاشته بود، اعتبار موفقیت برزیل را مخدوش می‌کرد.

هاوه‌لانژ بهتر از هر کسی به این واقعیت واقف بود. ضمنا او، بویژه پس از شکست آرژانتین مقابل بلغارستان در سومین بازی مرحله گروهی، انگار امیدوار بود بازگشت احتمالی مارادونا به ترکیب آرژانتین پس از غیبت در مسابقات مراحل حذفی، موجب شکل‌گیری مجدد آن آرژانتین شگفت‌انگیز دو بازی اول (مقابل یونان و نیجریه) نشود.

آرژانتین در دو مسابقه اولش در جام جهانی ۱۹۹۴ به قدری خوب بود که بسیاری از کارشناسان می‌گفتند این تیم شانس اصلی قهرمانی در این جام است.

به هر حال کل تصمیمات فیفا و سخنان هاوه‌لانژ در آن جام، تا جایی که به مارادونا مربوط می‌شد، برای افکار عمومی دنیای فوتبال متقاعدکننده نبود. فیفا مثل حکومتی شده بود که اعتماد مردم تحت حکمرانی‌اش را از دست داده و هر چه می‌گوید این خرابکاری کار من نبوده، مردم حرفش را باور نمی‌کنند.

آن پنالتی مشکوک فینال ۱۹۹۰ و محرومیت یک‌ونیم ساله مارادونا از حضور در میادین فوتبال در آغاز سال ۱۹۹۱، مردم را به فیفا بدبین کرده بود‌. طبیعتا کنار گذاشتن مارادونا در اوج جام جهانی، آن هم در شرایطی که مارادونا برخلاف سال ۱۹۹۰ بدون آسیب‌دیدگی بود و حضور درخشانی در جام داشت، فقط مایه بدبینی بیشتر اکثر فوتبال‌دوستان دنیا به فیفا بود.

مارادونا هم که خودش به عمق و گستره جهانی محبوبیت‌اش واقف بود، با سخنانش بیش از پیش فیفا را ملکوک و مشکوک می‌کرد. مثلا او تاکید داشت که پنالتی عجیب فینال ۱۹۹۰، تاوان حذف ایتالیای میزبان مقابل آرژانتین در نیمه‌نهایی جام ۱۹۹۰ بود. یا مدام فیفا را به تبانی و فساد مالی متهم می‌کرد؛ حرف‌هایی که چندان هم بیراه نبودند.

به هر حال بیان آن حرف‌ها از زبان مارادونا، تاثیر چشمگیری بر عامه مردم داشت. اگر یک بازیکن یا مربی نه چندان محبوب، ولو مشهور، چنان ادعاهایی می‌کرد، اعتبار فیفا در افکار عمومی آن قدر لطمه نمی‌خورد. به هر حال حذف مارادونا از جام جهانی ۱۹۹۴، هنوز هم مایه افسوس انبوه دوستداران اوست.

چهارمین و شاید مهم‌ترین افسوس دوستداران مارادونا، اعتیاد و سبک زندگی ناسالم اوست. او قبل از ۲۴ سالگی، در بارسلون، به کوکائین معتاد شد و در ناپل هم اعتیادش تشدید شد و تا سال ۱۹۹۷، که در بوکاجونیورز توپ می‌زد، همچنان معتاد بود.

این همه حرف و حدیث درباره پله و مسی و مارادونا، در واقع مقایسه دو فوتبالیست سالم (پله و مسی) با یک فوتبالیست تا خرخره غرق در اعتیاد است. مارادونا با اعتیاد و عیاشی و شب‌بیداری‌هایش، رقیب مسی و پله در تاریخ فوتبال است.

اگر مارادونا هم مثل پله و مسی، زندگی و بدن پاک و پاکیزه‌ای داشت و چنان فجیع به کشتن خویش برنخاسته بود، به راحتی تا جام جهانی ۱۹۹۸ در بالاترین سطح فوتبال دنیا بازی می‌کرد و احتمالا پس از حضوری قابل قبول در جام ۹۸، از دنیای فوتبال کناره می‌گرفت. هر چند که با آن تن قدرتمند و چگلش، بعید نبود که تا سال ۲۰۰۰ یعنی تا چهل سالگی هم بازی کند و همه ما را از تماشای نبوغ و قدرت رهبری‌اش در زمین فوتبال، خوشوقت کند.

روبرتو باجو با آن ظرفتش تا ۳۷ سالگی در لیگ دشوار ایتالیا بازی کرد. پس مارادونا هم می‌توانست ولی افسوس…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *