از سوی دیگر، اعتماد کشورهای غربی به ایران، پس از تجربه برجام و خروج آمریکا از این توافق، به شدت کاهش یافته و ایجاد تضمینهای معتبر به یکی از سختترین موانع مذاکرات تبدیل شده است.
تعهدات بلندمدت هستهای با چالشهای سیاسی داخلی ایران نیز مواجه است. جناحهای تندرو در داخل کشور معمولاً مخالف محدودیتهای جدی و طولانیمدت بر برنامه هستهای هستند، زیرا این امر را بهعنوان تهدیدی علیه استقلال ملی تلقی میکنند. این در حالی است که جناحهای میانهرو ممکن است پذیرش چنین تعهداتی را راهی برای رفع تحریمها و تقویت روابط بینالمللی بدانند.
ایران برای تصمیمگیری در مورد پذیرش تعهدات طولانیمدت به تضمینهای واقعی نیاز دارد؛ به ویژه در زمینه لغو دائمی تحریمها و ارائه منافع اقتصادی ملموس. اما سوال اینجاست که آیا قدرتهای جهانی آمادگی دارند چنین تضمینهایی را ارائه دهند یا تمرکز اصلی آنها بر محدودسازی ظرفیت هستهای ایران باقی خواهد ماند.
از منظر منطقهای و امنیتی، ایران همواره برنامه هستهای خود را بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی و تقویت موقعیت ژئوپلیتیکی خود پیش برده است. پذیرش تعهدات بلندمدت که محدودیتهای جدی برای توسعه توانمندیهای هستهای اعمال کند، با سیاست کلان دفاعی و امنیتی ایران همخوانی ندارد. در نتیجه، توافقهای موقت یا گامبهگام ممکن است بیشتر با اهداف استراتژیک ایران تطابق داشته باشند.
با این حال، اگر مذاکرات به بنبست برسد یا فشارهای خارجی افزایش یابد، ریسک بازگشت به تنشهای شدیدتر در منطقه، تأثیرات فراتر از مرزهای ایران خواهد داشت.
پیشنهاد ایران برای توافق موقت احتمالاً یک تاکتیک موقتی است که کمک میکند تا مذاکرات به سطوح بالاتری منتقل شود، اما موفقیت آن به میزان اعتماد و شفافیت میان طرفین وابسته است. در صورت شکست این روند، نهتنها تنشهای سیاسی و دیپلماتیک افزایش مییابد، بلکه تقابلهای اقتصادی و امنیتی نیز وارد مرحله جدیدی خواهد شد. ایران در این مسیر دوگانه قرار دارد: توافق موقت برای خرید زمان یا پذیرش تعهدات طولانیمدت که مسیر آینده برنامه هستهای آن را تعیین خواهد کرد.